عاشق،،معشوق

ساخت وبلاگ
 


من بودم که سرانجام، او را کنار خود نشاندم،

من بودم که دستش را به دست گرفتم،

و آخرِ سر من بودم که با وجودِ خودداری او، او را بوسیدم.

اما با این همه، اگرچه چشم‌هایش گذاشتند که ببوسمشان، لبانش گریختند...

نه تنها به بوسیدنِ من، رغبت و حرارتی از خود نشان ندادند،

بلکه از پاسخ دادن به لبان من نیز خودداری کردند...

چرا؟ چرا؟ چرا؟ برای چه، او به قدرِ من، شوق و نیاز عاشقانه نداشت؟

و افسوس که این سؤال، فقط یک جواب می‌تواند داشته باشد؛ و آن چنین است:
"برای این که او معشوق است، نه عاشق!!"

دلتنگ اشرف...
ما را در سایت دلتنگ اشرف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ashraf653 بازدید : 47 تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 ساعت: 7:51