دلتنگ اشرف

متن مرتبط با «سنگدلی معشوق» در سایت دلتنگ اشرف نوشته شده است

سنگدل

  • دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد  یا بخت من طریق مروت فروگذاشت یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد  گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد  شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من سودای دام عاشقی از سر به درنکرد  هر کس که دید روی تو بوسید چشم من کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد  من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد,سنگدل,سنگدل سحر,سنگدل سریال,سنگدلی تحمل ناپذیر,سنگدل ترین مادر دنیا,سنگدل های دوست داشتنی,سنگدل آخر مرا,سنگدل از سحر,سنگدلی معشوق,سنگدل شعر ...ادامه مطلب

  • عاشق،،معشوق

  •   من بودم که سرانجام، او را کنار خود نشاندم، من بودم که دستش را به دست گرفتم، و آخرِ سر من بودم که با وجودِ خودداری او، او را بوسیدم. اما با این همه، اگرچه چشم‌هایش گذاشتند که ببوسمشان، لبانش گریختند... نه تنها به بوسیدنِ من، رغبت و حرارتی از خود نشان ندادند، بلکه از پاسخ دادن به لبان من نیز خودداری کردند... چرا؟ چرا؟ چرا؟ برای چه، او به قدرِ من، شوق و نیاز عاشقانه نداشت؟و افسوس که این سؤال، فقط یک جواب می‌تواند داشته باشد؛ و آن چنین است:"برای این که او معشوق است، نه عاشق!!", ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها